بازم مقاله درباره مهران مدیری

سلام این مقاله مخصوص اقای مهران مدیری است و در روزنامه ی همشهری بچاپ رسیده

پدیده های جوان سینما
می افتد و بلند می شود
این بار: مهران مدیری
001060.jpg
روزهای آخر هفته در شلوغی ساعات میانی روز در یک کافه کوچک در مرکز تهران همه مشتریان خیره به گوشه ای دنج هستند تا رازی را کشف کنند. در آن گوشه دنج مرد ۴۲ ساله ساکتی نشسته که سعی می کند خیلی توی چشم نباشد و به شدت محجوب است و اگر با دوست بغل دستی اش حرف می زند این کار را با کمترین جلوه ممکن انجام می دهد.
اما همه مشتریان او را زیرنظر دارند می خواهند بدانند که او طی ده سال گذشته چه چیزی در آستین خود داشته و شب های متمادی با آن مخاطبان عبوس تلویزیون را به خنده و قهقهه واداشته است. اغلب آنها از این تماشای پرمکاشفه دست خالی کافه را ترک می کنند چرا که او فقط آن راز بزرگ را با دوربین در میان می گذارد. یا آن راز را فقط دوربین می داند و بس؛ چرا که خود او نیز شاید نتواند توضیح دهد که چگونه می توان با یک حرکت دست، یک ابرو بالا انداختن و یا ادای یک جمله کوتاه، یک خنده جانانه از مخاطب گرفت.
آن مرد محجوب ساکت کسی نیست جز مهران مدیری.
مهران مدیری قبل از نوروز ۶۶ یک بازیگر جویای نام تئاتر بود.
او فرزند یک کارمند وزارت نیرو و کوچکترین پسر خانواده ای محسوب می شد که همه فرزندان آن یک جوری اهل هنر هستند. اما نمایش او را به سوی خود کشید. پسر محجوب داستان ما با تئاتر خیابانی آغاز کرد. در سال ۶۶ به نمایش در روی صحنه پرداخت. آرسنال، پانسیون، کیسه بوکس، هملت و سیمرغ نام نمایش هایی است که نام مهران مدیری در آنها به عنوان بازیگر نقش های دوم و سوم ثبت شده است. سپس سر از رادیو در آورد و چندین سال در نمایش های قصه شب رادیو به عنوان گوینده و بازیگر حاضر شد. تقدیر بزرگترین رهگشای هر کسی است. دست تقدیر پس از چند کار نمایشی در تلویزیون او را در برابر پرویز کاردان قرار داد. هیچ کسی نمی دانست در برنامه شبانه و ۱۳ قسمتی نوروز ۶۶ بذر سبک جدیدی در طنز تلویزیونی در تاریخ تلویزیون ایران کاشته شود. این بذر جوانه زد: ساعت خوش، سال خوش، نوروز ،۶۶ جنگ ،۶۶ پرواز ،۵۶ پلاک ،۱۴ ببخشید شما، ... ؟ و پاورچین.
در این مدت ده سال همه چیز عوض شده است. بازیگران مرد و زنی که با مدیری به شهرت رسیدند یا فراموش شدند یا حذف شدند و یا به کار دیگری پرداختند. او آرام آرام پخته شد. موهایش اندکی جوگندمی شد و جا افتاد. اما از نفس نیفتاد. او کار سخت و غیرممکن در اوج ماندن آن هم در کار سخت طنز تلویزیونی را ممکن کرد. اوج و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشت. در سینما اصلاً موفق نشد. اما در تلویزیون جایی که سلطان خنده بود، هرگز با شکست دیدار نکرد. آخرین ره آورد این فاتح بی رقیب، اینک به پایان رسیده است. مهران مدیری در پاورچین گل کاشت. او به رسم همه برنامه هایش آرام و بی سروصدا شروع کرد و به یکباره شهر را با تکیه کلام هایش به تصرف خود درآورد. به همه مشتریان کنجکاو آن کافه کوچک حق بدهید. آنها در برابر علت خنده های شبانه خود قرار گرفته اند و می خواهند بدانند آخر چگونه می توان این همه سال به آن مرد محجوب و ساکت و کارهایش خندید. شاید مدیر آن کافه باید جمله معروف چارلی چاپلین فقید را درباره کمدی در محل نشستن مدیری نصب کند.
آن جمله این است:
«اگر مردی زمین بیفتد و از جایش بلند نشود، با یک عمل تراژیک روبه رو هستیم و اگر آن مرد زمین بیفتد و از جایش بلند شود این کار، یک عمل خنده آور است. »
مهران مدیری می افتد و بلند می شود و ما چون نمی دانیم همچنان می خندیم.
نظرات 9 + ارسال نظر
فرزاد سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:16 ب.ظ http://music-pop.persianblog.com

سلام به شما نویسنده خوب وبلاگ آقای مدیری آقا وبلاگ
جالبی دارید من لینک شما رو تو وبلاگم گذاشتم اگر دوست
داشتید لینک مارو هم بذارید یه سری هم به ما بزنید ممنون.
فرزاد.م

از نظر و لطف شما ممنونم .... لینک شما در وبلاگ قرار گرفت از لینک شما ممنونم

آزاده سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:43 ب.ظ

سلام
خیلی خیلی از نوشته تان در مورد آقای مدیری لذت بردم.
موقع خواندن بغض عجیبی گلویم را گرفت. شاید علتش این بود که من برای ایشان احترام بسیار زیادی قائلم و تا به حال هنرمندی را اینقدر دوست نداشته ام و حالا احترامم برای ایشان دو چندان شد.
فقط خواهش میکنم بنویسید زمان این نوشته مربوط به کی بوده ؟ ... خواهش میکنم.
باز هم ممنون به خاطر لطفتان به آقای مدیری...

واقعا مجموعه های اقای مدیری بی نظیر است
همه ی هنردوستان به اقای مدیری لطف دارند از لطف شما ممنونم
راستش این مقاله را یکی از دوستان عضو در گروه یاهو برای گروه ارسال کرد اگر تاریخ رو می خواهید از ارشیو گروه استخراج کنید

علی چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 03:11 ق.ظ http://narcis42.persianblog.com

سلام...وبلاگ جالبی دارین... به من هم سر بزنین...ممنون

کتایون چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:37 ق.ظ http://baharnareng.persianblog.com

سلام تا به حال هیچ نوشته ای رو ندیده بودم که این قدر منصفانه و با حق شناسی در باره ی آقای مدیری صحبت کنه .ازتون ممنونم.بالاخره باید بعد از چندین سال یک نفر باید این حرفها رو به ما بزنه تا یادمون نره که خیلی ها تو این مملکت فقط به خاطر عشق به مردم دارن کار می کنن هر چند تعدادشون کمه!.باز هم ممنون.

با نظر شما موافقم .. و از شما کمال تشکر را دارم
شما به من لطف دارین

فرزاد چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.babimore2000.persianblog.com

سلام این راببینید.متشکرم

روناک پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:11 ق.ظ http://ronalik.persianblog.com

سلام دوست خوبم وبلاگ زیبائی داری به ما هم سر بزن خوشحال میشیم .موفق باشی

فرزاد پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:33 ب.ظ http://music-pop.persianblog.com

با سلام به شما دوست عزیز ما خوشحال میشم شما هم روز
جمعه تو پل تاک ببینیمتون اطلاعات بیشتر تو وبلاگ هست تا
بعد.

ما پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 04:27 ب.ظ

بازیگر محبوب و پر طرفداری است که من هم خیلی از او وکارهایش خوشم می اید
حق ایشان بود که بهترین کارگردان طنز بشوند اما نشد و من شب بعد از جشنواره خیلی افسرده شدم.

من هم با نظر شما موفقم البته سریال پاورچین در دو بخش هم بهترین سریال طنز و بهترین سریال طنز از نظر مردم شد و این برای ما کافی است !!!
شا چی می گین
البته همه ی عزیزان طنز پرداز از جمله جواد رضویان - اکبر عبدی و خیلی های دیگر هم از جمله تهیه کننده ی پاورچین هم ایشان رو لایق

سامان پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1382 ساعت 02:02 ق.ظ

پس این نقطه چین کی شروع میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد