پاسخ به نظرها

همان طور که قول دادم من همه ی نظر شما  را می خوانم  وبه انها جواب می دهم و هین کار را برای نظرهایی که جواب می خواست انجام داده ام
پاسخ نظرهای دیگر برعهده ی خودتان !

راستی یکی از قسمتهای جشن تولد نقطه چین انتهاب بهترین  کاغذ دیواری است که شما طراحی کردید
کاغد دیواری شما در سایت قرار می گیره و برای  بهترین از خود بازدید کنندگان نظر سنجی مشه تا جایزه ویژه به بهترین طرفدار برسه !!!

کاغد دیواری خودتان را به
modiri_fans@yahoo.com
ارسال کنید ( هرچه بیشتر = شانس بیشتر )

نقطه چین..!!

 

سریال نقطه چین بزودی از شبکه 3 سیما

از خوشحالی دارم بال در میارم  چون با اینکه از ساختن این مجموعه از خیلی وقت پیش خبر داشتم اما خود من هم با دین تبلیغ مجموعه نقطه چین جا خوردم

مجموعه ی  نود قسمتی که کاملا متفاوت با پاورچین شروع خواهد شد و ادامه خواهد یافت با اینکه مهران مدیری در انتخاب بازیگران ، بازیگران سریال قبلی خود را انتخاب کرده  و تیپ بازی و نقش انها در این مجموعه کاملا فرق میکنه چون کار نوع طنز پلیسی است و مانند مجموعه یهای قبلی مهران مدیری همراه با نوع اوری و کارهای جدید در انتخاب نقش و نوع بازی و نوع حرف زدن خود د دیگران و پس از به نمایش کشیدن محل کار و خانه ... حالا فقط روی ماجراهای پلیسی کار میشود

متن بالای من خیلی رسمی شد ! نه !

خوبه برای سریال نقطه چین یه جشن تولد خوب و درست حسابی بگیریم من کادوی تولد خودم رو اماده کردم
طرح خوبی برای جشن تولد نقطه چین دارم شما هم اگر مایل به همکاری هستین به من خبر بدین

بازم مقاله درباره مهران مدیری

سلام این مقاله مخصوص اقای مهران مدیری است و در روزنامه ی همشهری بچاپ رسیده

پدیده های جوان سینما
می افتد و بلند می شود
این بار: مهران مدیری
001060.jpg
روزهای آخر هفته در شلوغی ساعات میانی روز در یک کافه کوچک در مرکز تهران همه مشتریان خیره به گوشه ای دنج هستند تا رازی را کشف کنند. در آن گوشه دنج مرد ۴۲ ساله ساکتی نشسته که سعی می کند خیلی توی چشم نباشد و به شدت محجوب است و اگر با دوست بغل دستی اش حرف می زند این کار را با کمترین جلوه ممکن انجام می دهد.
اما همه مشتریان او را زیرنظر دارند می خواهند بدانند که او طی ده سال گذشته چه چیزی در آستین خود داشته و شب های متمادی با آن مخاطبان عبوس تلویزیون را به خنده و قهقهه واداشته است. اغلب آنها از این تماشای پرمکاشفه دست خالی کافه را ترک می کنند چرا که او فقط آن راز بزرگ را با دوربین در میان می گذارد. یا آن راز را فقط دوربین می داند و بس؛ چرا که خود او نیز شاید نتواند توضیح دهد که چگونه می توان با یک حرکت دست، یک ابرو بالا انداختن و یا ادای یک جمله کوتاه، یک خنده جانانه از مخاطب گرفت.
آن مرد محجوب ساکت کسی نیست جز مهران مدیری.
مهران مدیری قبل از نوروز ۶۶ یک بازیگر جویای نام تئاتر بود.
او فرزند یک کارمند وزارت نیرو و کوچکترین پسر خانواده ای محسوب می شد که همه فرزندان آن یک جوری اهل هنر هستند. اما نمایش او را به سوی خود کشید. پسر محجوب داستان ما با تئاتر خیابانی آغاز کرد. در سال ۶۶ به نمایش در روی صحنه پرداخت. آرسنال، پانسیون، کیسه بوکس، هملت و سیمرغ نام نمایش هایی است که نام مهران مدیری در آنها به عنوان بازیگر نقش های دوم و سوم ثبت شده است. سپس سر از رادیو در آورد و چندین سال در نمایش های قصه شب رادیو به عنوان گوینده و بازیگر حاضر شد. تقدیر بزرگترین رهگشای هر کسی است. دست تقدیر پس از چند کار نمایشی در تلویزیون او را در برابر پرویز کاردان قرار داد. هیچ کسی نمی دانست در برنامه شبانه و ۱۳ قسمتی نوروز ۶۶ بذر سبک جدیدی در طنز تلویزیونی در تاریخ تلویزیون ایران کاشته شود. این بذر جوانه زد: ساعت خوش، سال خوش، نوروز ،۶۶ جنگ ،۶۶ پرواز ،۵۶ پلاک ،۱۴ ببخشید شما، ... ؟ و پاورچین.
در این مدت ده سال همه چیز عوض شده است. بازیگران مرد و زنی که با مدیری به شهرت رسیدند یا فراموش شدند یا حذف شدند و یا به کار دیگری پرداختند. او آرام آرام پخته شد. موهایش اندکی جوگندمی شد و جا افتاد. اما از نفس نیفتاد. او کار سخت و غیرممکن در اوج ماندن آن هم در کار سخت طنز تلویزیونی را ممکن کرد. اوج و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشت. در سینما اصلاً موفق نشد. اما در تلویزیون جایی که سلطان خنده بود، هرگز با شکست دیدار نکرد. آخرین ره آورد این فاتح بی رقیب، اینک به پایان رسیده است. مهران مدیری در پاورچین گل کاشت. او به رسم همه برنامه هایش آرام و بی سروصدا شروع کرد و به یکباره شهر را با تکیه کلام هایش به تصرف خود درآورد. به همه مشتریان کنجکاو آن کافه کوچک حق بدهید. آنها در برابر علت خنده های شبانه خود قرار گرفته اند و می خواهند بدانند آخر چگونه می توان این همه سال به آن مرد محجوب و ساکت و کارهایش خندید. شاید مدیر آن کافه باید جمله معروف چارلی چاپلین فقید را درباره کمدی در محل نشستن مدیری نصب کند.
آن جمله این است:
«اگر مردی زمین بیفتد و از جایش بلند نشود، با یک عمل تراژیک روبه رو هستیم و اگر آن مرد زمین بیفتد و از جایش بلند شود این کار، یک عمل خنده آور است. »
مهران مدیری می افتد و بلند می شود و ما چون نمی دانیم همچنان می خندیم.